loading...

صالحه +

بازدید : 378
چهارشنبه 6 خرداد 1399 زمان : 22:23

راستش برای خودم هم سوال شد که من چرا کلوئی رو فالو کردم. در واقع پیج اون اولین پیجِ این سبکی‌ای بود که من فالو کردم و هنوزم آنفالو نکردم. چه چیزی برای من اینقدر جذابیت داشت که ادامه دادم؟🤔
جدایِ از جذابیت‌های بصری این پیج و کپشن‌هاش، همیشه یه سوالِ بی جواب داشتم:
مگه میشه یه کسی چهار سال پشت سرِ هم باردار باشه؟ اصلا با این وضعیت مگه میشه که بدنِ زن پوک نشه؟🤔🤨😐
تا اینکه همین چند وقت پیش که یک کلیپی از یک خانواده آمریکایی دیدم که مادر خانواده، هر سال یک بچه آورده و الان حدود ۲۰ ساله از ازدواجش میگذره و ۱۸ تا بچه داره... 🙄😖😥
فهمیدم میشه.🙂 بیشتر از این‌ها هم میشه‌. تو شدنش می‌شه.😏 الان اینستا به من ثابت کرده، اگر ۶ تا بچه بخوای در ۶ سال به دنیا بیاری میشه! واقعا میشه. مادرای زیادی تو دنیا این کار رو کردند، چون مشت نمونه خرواره و اون زن نمی‌میره به خدا!!!🤪
اما من...
به عنوان یک دخترِ ایرانی، همیشه از جانب مادرانِ باسابقه‌ترِ اطرافم شنیدم که با بچه آوردن، شیره‌ی جانت رو میدی.😖
دخترهایی که کمی‌از من بزرگتر بودند، متوهمم کردند که _چه میدونم_ چند ده درصدِ ذخایرِ بدنِ زن با هر بارداری از بین میره.😟
و یک طوری گفتند انگار که بدن هیچ وقت ترمیم نمیشه.🤕
یک طوری گفتند انگار تنها علتِ پوکیِ استخوانِ مادربزرگ‌های ما بچه آوردن بوده.😯
یک طوری خواسته یا ناخواسته از بچه آوردن ترسیدیم که حتی برای بچه اول هم کلی طول کشید تا از لحاظ روحی برای پذیرش این مسئولیت آماده شدیم.🥺

برای مراقبت بهتر از موتور خودرو باید به این چند نکته توجه کرد!!
بازدید : 629
چهارشنبه 6 خرداد 1399 زمان : 22:23

بازدید : 463
پنجشنبه 24 ارديبهشت 1399 زمان : 18:22

بازدید : 267
پنجشنبه 24 ارديبهشت 1399 زمان : 18:22

هشدار! این پست بیشتر به درد "دخترخانم‌ها و کلا خانم‌ها! چه مجرد چه متاهل" می‌خوره. لطفا آقایون محترم اگر این پست رو می‌خونند، خیلی تو نخِ قضیه نرن. سپاسِ فراوان.
این خانم عزیز رو می‌بینید؟ ایشون کلوئی هستند. ۲۷ سالشونه و همین ابتدا ازشون عذرخواهی می‌کنم که مجبور شدم به احترام دوستانم، لباسشون رو اصلاح کنم.

هیچ شبی مثل امشب نیست
بازدید : 331
دوشنبه 21 ارديبهشت 1399 زمان : 11:23

دیشب
زن دایی یهو خیلی جدی شد و گفت: گوش بده می‌خوام نصیحتت کنم. 👊
گفتم: من عاشق نصیحتم. بگو زن دایی... 😍
_ نه حواست به من باشه.☝️
_ کامل حواسم بهته. بگو...😍
_ یه ذره فاصله بگیر قشنگ گوش کن!!✋
_ باشه.😍
_ خیلی مهمه. قشنگ تو اون مغزت، تو اون کله‌ات فرو کن.👊
_ باشه.😍
_ صالحه هر چند تا بچه‌ می‌خوای بیاری تا ۳۴ سالگی بیار. من هر ۵ سال یک دونه بچه آوردم و الان مثل چی پشیمونم... 😔

پودر زردچوبه گلستان مقدار 75 گرم
بازدید : 321
جمعه 18 ارديبهشت 1399 زمان : 5:21

بازدید : 389
جمعه 18 ارديبهشت 1399 زمان : 5:21

بازدید : 412
دوشنبه 14 ارديبهشت 1399 زمان : 23:22

الان که ماه رمضان هست، تصمیم گرفتم در مورد یه تجربه تلخِ قدیمی‌براتون بگم... دقیقا چون ماه رمضان هست و شنیدنش موضوعیت داره و این داستان خیلی حرف‌ها تو دلِ خودش داره...
وقتی ۵ سالم بود، مامان من و رضا رو گذاشت مهدِ قرآن. به جای مهد کودک. من اون‌جا رو خیلی دوست داشتم. مربی‌هامون مهربون بودند و فضای شاد و دلچسبی داشت. انگار اجباری برای یاد گرفتن قرآن وجود نداشت‌‌. خود به خود یاد می‌گرفتیم و حفظ می‌کردیم. چیزی هم که تو خاطرم مونده بیشتر بازی‌های اونجاست... نه چیز دیگه.
در واقع این انتخاب به دلیل علاقه مامان به قرآن بود. تو جوانی خیلی دوست داشت حافظ کل قرآن بشه و حالا این آرزو رو برای ما (من و رضا) می‌خواست.
ما همیشه قرآن رو داشتیم کنار خودمون. حتی وقتی ۸ سالم بود و موقتا از ایران رفتیم، اونجا هم مرور می‌کردیم. حفظ جدید هم کاملا تفریحی بود... همه چیز تفریحی بود. اون سال‌ها ورزش هم تفریحی بود... از وقتی همه چیز اجباری شد، همه چیز خراب شد.
گذشت و گذشت تا اول دوم دبیرستان بودم و پامون دوباره به همون مهد قرآن باز شد. بعد از ظهرها که مهد تعطیل بود اون‌جا کلاس قرآن برگزار میشد. همون گرایش کمال‌گراییم گولم زد و تصمیم گرفتم برم و یکی دو ساله حافظ کل بشم.
اما نمی‌دونم تقدیر چرا اینطور رقم خورد. نمی‌دونم دلیلش این بود که بعد از مدت‌ها که برگشته بودیم ایران هنوز با خیلی چیزا خو نگرفته بودم. هنوز با مدرسه مچ نشده بودم و مدرسه زیادی خسته‌م می‌کرد یا اینکه معلم خوبی نداشتم...

معلم سخت گیری بود و بد اخلاق. شاید هم کسی بگه اخلاق خاص خودش رو داشت اما از نظر من اخلاق خوبی نداشت و من نمی‌تونستم در مقابلش تمرکز کنم. البته قطعا اون خستگی مدرسه هم بی‌تاثیر نبود چون بعدها فهمیدم کلاس‌های آموزشی بعد از ظهر برای من اصلا بازدهی نداره، اونم وقتی که صبح تا ظهر مشغول درس و مشق و اینام. مثل کلاس آموزش رانندگی و داستانش...
بنابراین اوضاع حفظ من خوب پیش نمی‌رفت. در عرض یکی دو ماه ۳_۴ جزء حفظ جدید داشتیم سر کلاس که من فقط یک جزء رو خوب حفظ کرده بودم... آخرین بارها بعد از کلی کشمکش ‌که خواست منو محک بزنه، تا مشخص بشه که من می‌تونم کلاس رو ادامه بدم یا نه، بعد از یکی دو سوال که جوابش رو شتابزده گرفت، ناگهان بهم گفت سوره فلق رو بخون. اون زمان ما داشتیم اجزاء ۲۵، ۲۴، ۲۳ و ... رو حفظ می‌کردیم. برای همین کمی‌شوکه شدم که سوره‌ای به این راحتی رو بهم گفت و در عین حال دور از فضای ذهنم. احساس کردم بهم تو سری خاصی زد. خوندم ولی نه روان و سلیس...
معلم سرش رو تکون داد و هیچ نشانه رضایتی ازش ندیدم. اکثر مواقع همینطور بود. اون متوجه نبود که من روحیه حساسی دارم. پدر و مادرم هم متوجه نبودند که من دارم آسیب می‌بینم و از حفظم هیچ لذتی نمی‌برم. بلکه فقط دارم رنج می‌کشم. نمی‌دونم چرا به رفتارهام دقیق نمی‌شدند وقتی خسته و کوفته از کلاس حفظ _که یک‌سره از مدرسه اونجا می‌رفتم_ برمیگشتم و می‌رفتم توی روشویی، جوراب‌هام رو میشستم و با خستگی می‌رفتم سراغ درس و قرآنم، ازم نمی‌پرسیدند: اوضاع چطوره؟
بلاخره تیر خلاص وقتی زده شد که معلم بهم گفت: تو هیچ وقت حافظ قرآن نمیشی.
برگشتم خونه و رفتم داخل کمد اتاقم و بیشتر از یک ساعت مثل آبشار گریه کردم.
فقط بعد از اون بود که مامان اومد کلاس و باهاشون صحبت کرد. ولی دیگه بی‌فایده بود چون مقاومت من در هم شکسته شده بود.
حفظ با اون معلم رو رها کردم.
بعد از اون تجربه هر بار قرآن رو باز کردم که حفظ جدید یا مرور کنم، یاد اون جمله معلم می‌افتادم و توی ذهنم بی‌وقفه تکرار میشد. با این وجود دلم نمی‌خواست قرآن رو رها کنم. خواندنش آرامش حقیقی بهم میداد. به تجربه متوجه شده بودم که دوری از قرآن، پژمرده‌م می‌کنه. این بود که بیهوده به در و دیوار می‌زدم تا از قرآن فاصله نگیرم. این کلاس و اون کلاس کردم ولی بی‌فایده بود... من دیگه حافظ قرآن نمی‌شدم که هیچ! یک شکست خورده واقعی بودم.
تیر خلاص بعدی هم وقتی زده شد که سال ۹۴ رضا حافظ کل قرآن شد. احساس کردم استعداد ذاتی ندارم. اون می‌تونه، من نمی‌تونم...
اما خب کسی که از وقتی یادش میاد قرآن خونده، حالا کم یا زیاد، منقطع یا پیوسته، هیچ وقت نمی‌تونه قرآن رو کامل ببوسه و بذاره کنار.
وقتی از تلویزیون داره صوت قرآن مجلسی پخش میشه، وقتی توی کتاب درسیش قرآن می‌خونه، وقتی داره تفسیر قرآن می‌خونه، وقتی لا به لای مطالب کتاب به یک آیه از قرآن استناد میشه... نمی‌تونه مثل بقیه بهش نگاه کنه. مخصوصا برای منی که یه عالمه محفوظات پخش و پلا از اول و وسط و آخر قرآن داشتم.
گذشت و گذشت تا...
متوجه شدم من مدت‌هاست سوره ذاریات رو حفظم در حالی که هیچ وقت قصد حفظ کردنش رو نکردم. من فقط یه مدت زیادی برای افزایش رزق و روزی هر روز بین الطلوعین اونو از روی قرآن می‌خوندم.
همینطور سوره حشر رو... سوره حشر رو فقط ۴۰ بین الطلوعین خونده بودم و در آستانه حفظ شدن بودم.
و همینطور سوره ق.
تصمیم گرفتم دوباره شروع کنم.
این بار عجله نکنم. بذارم هر حفظِ قدیمی‌یا جدیدی اول در جانم رسوب کنه و بعدش برم سراغ بعدی‌.

ثواب معلمی‌تان را کباب نکنید
بازدید : 224
دوشنبه 14 ارديبهشت 1399 زمان : 23:22

عوام و خواص، بیسواد و دانشمند...
از یک منظر هر دوی این تعابیر تشکیکی هستند و از منظری دیگر کاملا شانی هستند. یعنی فرد الف، به نسبت فرد ب، دانشمند است و همین فرد به نسبت فرد ج، بیسواد.
اما اگر در شانِ عالمیتِ علمِ طب، فرد الف را در نظر بگیریم، وی بیسواد است و همین فرد در شانِ عالمیت علمِ ادبیاتِ عرب، باسواد است.
به همین ترتیب، اولاً اطلاقِ عوام بودن و عامی‌بودن و ... به یک فرد، خالی از مغالطه‌ی "توهین" نیست. ثانیاً نشانگر این است که فردی که برچسبِ عامی‌را بر دیگری می‌زند، خودش در سطح یا شانی از ساده‌انگاری و عامی‌بودن بوده‌است که به راحتی فرد مدّ نظرش را اینگونه می‌نوازد چرا که می‌توانست با دلیل و برهان مدعای خود را ثابت کند.
فردی که به نظر فردی دیگر عامی‌است، اولا ممکن است در یک حیطه‌ی خاص عامیانه فکر کند، حرف بزند یا عمل کند، ولی در حیطه‌ی تخصصی خودش یا حیطه‌ای که به آن اشراف دارد، کاملا حرفه‌ای رفتار کند. ثانیاً ممکن است در یک مساله‌ی خاص فردی از فردی دیگر حرفه‌ای تر عمل کند یا سخن بگوید ولی در مساله‌ای دیگر از همان رشته و حوزه، از دیگری تسلط کمتری داشته باشد.
شاید چراییِ اینکه ما به راحتی در ذهنمان به کسی برچسب سادگی و نفهمی‌و عامی‌بودن می‌زنیم، ترکیبی است از خلقیاتی که درونمان به عادت تبدیل شده است و منظرِ مواجههِ متفاوتِ ما با مساله.
بنابراین علاوه بر مطالب فوق الذکر، حتما احتیاط کنید و به دیگران به راحتی برچسب عوام بودن نزنید. شاید منظر مواجه آن‌ها و شما در یک مساله واحد کاملا با هم متفاوت باشد‌.
مثلا یک طبیب تشخیص می‌دهد که مراجعش توانایی روزه گرفتن را ندارد ولی خودِ فرد اظهار می‌کند که می‌تواند. ممکن است طبیب در دلش بگوید: عجب نفهمی! این در حالی است که شارع اجازه‌ی تخطی از دستور طبیب را به مکلف داده‌است. چرا که طبیب با علم حصولی نظر می‌دهد و مکلف به جسم و جانش علم حضوری دارد و علم حضوری از علم حصولی بالاتر و بر آن مقدم است.
یا ممکن است یک کارشناس اقتصادی و یک کارشناس سیاسی با هم در خصوص روند رشد یا رکود یا سقوط بازارِ سرمایه یا بازار ارز و سکه به بحث بنشینند. یکی از منظر اقتصادی می‌گوید و دیگری سیاسی. لزوما یکی از این دو کاملا صحیح نیست و یا دیگری کاملا غلط. تشکیکی است و به اقتضای شرایط، اثرگذاری هر یک از دو عامل تغییر می‌کند.
بهانه‌ی تفکر پیرامون این مساله، "عامی" خطاب شدنم توسط یکی از وبلاگ‌نویسان محترم بود در مورد مساله کرونا. (و احتمالا در آینده در مورد بورس با دیگر عزیزان)
برای پاسخ دادن، راه‌های دیگری هم وجود داشت اما من سکوت کردم و لازم ندانستم که چیزی در این باره بنویسم، الّا اینکه بعداً احساس کردم، هیچ کس نیست که از این خصیصه‌ی خودبرترانگاری کاملا مبرا باشد مگر اینکه با تمام وجود و با آگاهی کامل به جنگ با این رذیله رفته باشد. بنابراین ضمن تشکر از ایشان، در درجه‌ی اول این مطلب را برای تذکر به خودم نوشتم.
اللهم ارزقنا توفیق الطاعه و بعد المعصیه و صدق النیّه و عرفان الحرمه و اکرمنا بالهدی و الاستقامه و سدّد السنتنا بالصواب و الحکمه و املاء قلوبنا بالعلم و المعرفه...
من همین هستم. منظر مواجهه من کاملا در دایره تفکرات ایدئولوژیکم محدود می‌شود و خط کشم در مسائل اجتماعی، درون دینی و در مسائل اقتصادی، اقتصاد مقاومتی است و از اقتصاد کلاسیک و جامعه شناسی غربی چیزی نمی‌دانم. به معادلات غیبی بیشتر از دو دو تا چهارتا اعتقاد دارم و نظم دنیای مدرن را در برابر طوفان انقلاب اسلامی‌مثل برگ خشکی شکننده می‌بینم.
اینجا در این وبلاگ، فقط برای کسانی می‌نویسم که "یومنون بالغیب و یقیمون الصلوه و مما رزقناهم ینفقون" و کسانی که "یومنون بما انزل الیک و ما انزل من قبلک و بالاخره هم یوقنون"

همیشه خوب نیست جای زخم آدم خوب بشه

تعداد صفحات : 1

آمار سایت
  • کل مطالب : 13
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 1
  • بازدید کننده امروز : 2
  • باردید دیروز : 2
  • بازدید کننده دیروز : 3
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1051
  • بازدید ماه : 2503
  • بازدید سال : 3569
  • بازدید کلی : 18991
  • کدهای اختصاصی