روزی که همدیگه رو دیدیم من مارکوپولویی بودم واسه خودم. کلی این ور دنیا رفته بودم، کلی اون ور دنیا. مثلا کولهباری از تجربه بودم برا خودم.
روزی که همدیگه رو دیدیم ندرتا پاش رو از شابدوالعظیم اون ور تر گذاشته بود الا ۲۸ صفرها که مشهدالرضا میرفت مستضعفی.
یه عمره هم رفته بود طلبگی. که اونم از قدیم گفتن کبوتر با کبوتر، حاجی با حاجیه!
ازدواج که کردیم جامون رو عوض کردیم، جبر محیطی!
این روزا من تو خونهام با بچهها. ندرتا پام رو از شابدوالعظیم اون ور تر میذارم. آدما هم همون آدمای همیشگی الا بعضی از برنامهها که باعث میشه دوستای جدید پیدا کنم. یه مشهد با هم در طول سال. یه اردوجهادی سفر تفریحیمونه. یه بار یا دوبار هم عید و تابستون میبَردم دیدن اقوام.
اما اون الان جاهایی رفته که من حتی تو خوابم هم نمیتونم بفهمم چه جوریه، چه شکلیه. با آدمایی که من میشناسم و نمیشناسم نشسته و پا شده و حرف زده.
این دو روز اخیر هم رفته خلیجفارس رو زیارت کرده... قربونش برم!
بهش گفتم: برام فلان چیزو میخری؟
بیچون و چرا همون روز خریده! الانم منتظرم برگرده. اولین باره که سفر رفته و برام سوغاتی خریده. ذوق دارم. مثل دوران نامزدی...
بیاد و بهش بگم: چه برایم آوردهای مارکو؟ ^_^
روزی که همدیگه رو دیدیم من مارکوپولویی بودم واسه خودم. کلی این ور دنیا رفته بودم، کلی اون ور دنیا. مثلا کولهباری از تجربه بودم برا خودم.
روزی که همدیگه رو دیدیم ندرتا پاش رو از شابدوالعظیم اون ور تر گذاشته بود الا ۲۸ صفرها که مشهدالرضا میرفت مستضعفی.
یه عمره هم رفته بود طلبگی. که اونم از قدیم گفتن کبوتر با کبوتر، حاجی با حاجیه!
ازدواج که کردیم جامون رو عوض کردیم، جبر محیطی!
این روزا من تو خونهام با بچهها. ندرتا پام رو از شابدوالعظیم اون ور تر میذارم. آدما هم همون آدمای همیشگی الا بعضی از برنامهها که باعث میشه دوستای جدید پیدا کنم. یه مشهد با هم در طول سال. یه اردوجهادی سفر تفریحیمونه. یه بار یا دوبار هم عید و تابستون میبَردم دیدن اقوام.
اما اون الان جاهایی رفته که من حتی تو خوابم هم نمیتونم بفهمم چه جوریه، چه شکلیه. با آدمایی که من میشناسم و نمیشناسم نشسته و پا شده و حرف زده.
این دو روز اخیر هم رفته خلیجفارس رو زیارت کرده... قربونش برم!
بهش گفتم: برام فلان چیزو میخری؟
بیچون و چرا همون روز خریده! الانم منتظرم برگرده. اولین باره که سفر رفته و برام سوغاتی خریده. ذوق دارم. مثل دوران نامزدی...
بیاد و بهش بگم: چه برایم آوردهای مارکو؟ ^_^
تعداد صفحات : 1